Asbab
Talk about your brand
اسباب جمع داری و کاری نمیکنی
اسباب در فرهنگ معین در این معانی به کار رفته است:
۱- سبب ها، علت ها ۲- وسیله ها، لوازم ۳- مال ها، دارایی ها ۴- ساز و برگ ۵- کالاها، متاع ها
امروزه وقتی کلمه «اسباب» را به کار میبریم منظور «وسیلهها و لوازم» است. البته این معنی از معنی اول خیلی دور نیست چرا که برای ما در اکثر اوقات، وسایل و لوازم، سبب اصلی زندگی است.
معنی سوم هم سبب بسیار قدرتمندی برای زندگی اکثر ما انسانها است آنهم در بازه زمانی بسیار طولانی بعضا تا مرگ.
معنی چهارم اسباب، یعنی ساز و برگ در زبان رایج امروز به معنای تجهیزات (مخصوصا جنگی) است. این هم میتواند علت و سبب اصلی برای زندگی خیلی از انسانها باشد.
معنی پنجم به معنی توشه راه است که برای بسیاری از انسانها این توشه حتی تا پایان سفر زندگیشان فراهم است.
"اسباب، جمع داری" ، انگار منظور شاعر از کلمه 'اسباب' تمام معانی این کلمه است، تمام وسایل، داراییها، علتها و تجهیزات زندگی و حتی توشه کامل سفر زندگی را در آغوش گرفتهای با این وجود
" کاری نمیکنی" !
اسباب به هر کدام از معانی که باشد باید سبب چیزی بشود که در این شعر به «کاری کردن» یعنی فعلیت تعریف شده است. انگار تمام معانی برشمرده برای کلمه اسباب، باز هم برای زندگی کافی نیست و اینها همه سبب و مقدمه "کاری کردن" است.
این متن حول مصرع دوم از بیت اول غزل شماره ۴۸۲ حافظ نگارش شده است. دیگر بخشهای این غزل بسیار شیرین هم سرشار از کلمات و اضافات عالی است. به عنوان مثال ترکیب «چوگانِ حکم» در مصرع "چوگان حکم در کف و گویی نمیزنی" خود میتواند عنوان یک نوشته مستقل باشد.